18روزگی و ختنه
قبل از رفتن به بیمارستان امروز صبح ساعتای 11 بود که پوریا جونو بردیم ختنه کردیم پسرک نازم اصلا تو این 18 روز نه گریه کرده بود و نه بی قراری به جز روزی که تو دستگاه بود اما امروز حسابی هم گریه کرده و هم بی تابی موقع شیر خوردن همش غر غر میکرد و دلم براش خیلی میسوخت خدارو شکر از ساعتای 3 آروم شده و بهش قطره استامینوفن دادم و همش می می میخوره و لالا میکنه - بعد از ختنه بچم اینجا داره فکر میکنه که چه اتفاقی افتاد چرا یه هو همه چی اینجوری شد چی شد که این جوری شد یه موضوع دیگه هم این که روز 18 ادریبهشت که پوریا 16 روزه بود من دوباره رفتم بیمارستان اول قرار بود سه شنبه عمل بشم...