18روزگی و ختنه
قبل از رفتن به بیمارستان
امروز صبح ساعتای 11 بود که پوریا جونو بردیم ختنه کردیم
پسرک نازم اصلا تو این 18 روز نه گریه کرده بود و نه بی قراری به جز روزی که تو دستگاه بود
اما امروز حسابی هم گریه کرده و هم بی تابی موقع شیر خوردن همش غر غر میکرد و دلم براش خیلی
میسوخت خدارو شکر از ساعتای 3 آروم شده
و بهش قطره استامینوفن دادم و همش می می میخوره و لالا میکنه
-
بعد از ختنه بچم اینجا داره فکر میکنه که چه اتفاقی افتاد چرا یه هو همه چی اینجوری شد چی شد که این جوری شد
یه موضوع دیگه هم این که
روز 18 ادریبهشت که پوریا 16 روزه بود من دوباره رفتم بیمارستان اول قرار بود سه شنبه عمل بشم که وقتی رفتیم کارشناس بیمه رفته بود و اتاق عمل هم جا نداشت و موکول شد به 5 شنبه ساعتای 4 بیدار شدم و به پوریا شیر دادم و کمی هم دوشیدم که اگه نباشم فقط قنداق نخوره ساعت 6 رفتیم و تا 8 و نیم کارای تشکیل پرونده انجام دادیم بعد گفتن 10 و نیم اینجا باشین منم گفتم بهتره که بریم و به پوریا باز شیر بدم اومدم خونه دیدم مامانم میخنده میگه هر چی شیر دوشیدی همشو خورده منم دوباره دوشیدم و بهش شیر دادم و ساعتای 10 و ربع رفتیم به خاطر خارج کردن سوندی که تو کلیم بود بی هوش شدم دوباره دکتر بیهوشی منو از سری قبل یادش بود و کلی خوشحال شد که به سلامتی زایمان کردم گفت خیلی شرایط سختی داشتی حالا هم ظرف 5 ماه 3 بار بیهوش شدی گفتم با وجود اینکه درد طبیعی رو کشیدم و نهایتا سزارین شدم دردای کلیم خیلی وحشتناک تر بود ولی همش یادم رفت با دیدن پسرم که سالم سلامت دنیا اومد بعد هم بیهوشی و زد و خدارو شکر سوند خارج شد از بدنم و الان حالم خیلی خوبه شکر خدا