، تا این لحظه: 10 سال و 6 روز سن داره

بهترین حس

جواب آزمایش غربالگری+کنترل دوم

گل نازم امروز جواب آزمایش غربالگریت آماده میشه و برای ساعت 8 هم پیش خانوم دکتر وقت گرفتم تا سونوی ان تی و آزمایشتو ببرم و نشون بدم و کنترل دومم رو انجام بدن خیلی ناراحتم چون وزنم از اولین کنترل که تو هفته 7 بود هیچ فرقی نکرده اما میدونم تو حالت خوبه   این روزا خیلی خوشحالم که تو کنارم هستی اما گاهی اوقات افکار و انرژی های منفی که هدفشون از پا درآوردن منه حسابی منو می ترسونه تو خودت خوب میدونی که چی میگم تو خودت خوب میدونی که من چقدر ساکت شکستم  و باز هم تحمل کردم بابای مهربونت این روزها تمام سعیش بر اینکه که من یه لحظه هم ناراحت نشم یا دور از استرس باشم اما نمی زارن هنوز که اون بالا بالا ها  هستی هنوز که فر...
6 آبان 1392

سونو ان تی

شنبه 27 مهر ساعت 6 و نیم با بابایی راهی مطب شدیم برای انجام سونو ان تی کمی استرس داشتم توی راه همش به مشکلاتی که متاسفانه پیش اومده بود فکر میکردم از جمله تصادف هفته پیش و خسارت سنگینی که به هر دو ماشین وارد شد و بدیش این بود که بابایی مقصر بود -فدای سر کوچولوت عزیزم خطر جانی خدا رو صد هزار بار شکر پیش نیومد اما کمی مسائل دیگه هم پیش اومده بود که چند روزی میشد درگیر بودیم اندر احوالات ویار هم بگم که دوباره حاله بدم برگشته و شب درمیون سروم و آمپول دارم و اون شب برای سونو باید هم چیزای شیرین میخوردم هم مثانم پره می بود و منم که از مایعات بدم میاد چون به محض خوردن مایعات تهوع و استفراغ به سراغم میاد اما هر جور بود تحمل کردم خدارو شکر ...
29 مهر 1392

هفته ای که گذشت

عشق کوچولوی من یه هفته خونه مامان بزرگ بودیم و خیلی با خاله ها و زندایی ها و بچه ها خوش گذشت مامان طفلی منم که همه جوره در حال سرویس دادن به من و تو بود حالم خیلی بهتر شده فقط عصر تا آخر شب حالت تهوع ها ادامه داره پنجشنبه هم بابایی مهربون اومد دنبالمون و با یه هدیه خیلی زیبا سورپرایزم کرد دست بابایی مهربون درد نکنه خیلی هوامو داره و واقعا ممنون و مدیونشم هر روز ازم میپرسه الان نی نی مون چند هفتشه الان نی نی مون چند سانته الان چه شکلیه باز من میام و تیکری که تو نی نی سایت  دارم و براش باز میکنم و حدود شکل و رشدت رو میبینه ایشالا هفته دیگه  که برای ان تی میرم جنسیتت رو هم بهمون بگن ----------------------...
20 مهر 1392

2سالگی با شما

  عزیز دل مامان دیروز 2 سال از زندگی مشترک منو بابایی زیر یه سقف گذشت و امسال زیبا تر شد سالگرد عروسیمون با وجود کوچولوی تو   ...
15 مهر 1392

9 هفته

وای 9 هفته چه  سخت گذشت مثل اینکه با بزرگ تر شدن شما  حال من هم بهتر میشه به جز شبا که حالت تهوع و بالا آوردن  بی حالم و خستم میکنه روزها خیلی خوبی و کمی خوردنیهای مقوی میخورم گرچه نمی تونم زیاد از هر چیزی بخورم اما کم و پر انرژی مصرف میکنم  ماشالله هزار ماشالله چیزای خوب و با ارزش غذایی بالا رو دوست داری اما توی کنترل هفته گذشته وزنم هیچ تغییری نکرده بود من عاشق فست فود بودم  چیپس و کرانچی و نوشابه  ااما الان از هیچ نو غذای بیرونی حتی از  آبمیوه هم خوشم نمیاد امشب میرم خونه مامانم تا یه هفته که باز بابایی بیاد دنبالمون تو این یه هفته قول بده نی نی خوبی باشی که من خونه مامانم بهم خوش بگ...
11 مهر 1392

خوبی؟

قربونت بشم که چند روزیه مامانو اذیت نکردی جمعه کله پاچه ای زدیم به رگ کـــــــــــــــی  اونم منی که از کله پاچه متنفر بودم خیلی جالبه تو داری همه چیه منو تغییر میدی خدارو شکر تو اومدی و برنامه خواب من تنظیم شد شبا اگه ولم کنن 8 و نیم خوابم 5 صبحم بیدار م و حسابی سرحال دیشب رفتم جواب آزمایشو گرفتم و با سونو بردم پیش مهناز جون همه چی خوب بود جز مقدار زیاد خونی که تو ادرار من بود و به مشکل مسخره و عذاب آور کلیه هام مربوط بود این روزها چون از آب بدم اومده و وقتی آب میخورم تهوعم زیاد میشه به کلیه هام یه مقدار فشار اومده مهناز جون گفت مایعات زیاد بخورم که برای شما مشکلی پبش نیاد برای 27 مهر سونوهای nt و nb که مال هفت...
7 مهر 1392

هفته گذشته

فدای اون قد  و قواره 1 سانتیت بشم من این روزا حسابی داریم به همه زحمت میدیم به مامان بزرگ(مامان بابایی) که بنده خدا داره برام غذا درست میکنه و میفرسته  به بابایی که حسابی داره سنگ تموم میزاره و نمی زاره هیچ جوری ضعفهامو احساس کنم به خاله ها و عمه ها که هر روز با تماس هاشون جویای احوالم میشن به زن عموی مهربونت که خیلی بی ریا و بی منت کارامو انجا م میده هفته گذشته بعد از نهار بود که من بی نهایت حالم بد بود اما خاله فریده جون یه سورپرایز عالی بود که به خاطر تشکیل نشدن کلاسهاش اومد چند روزی اینجا  و منو حسابی خوشحال کرد همینطور اومدن مامان بزرگ و خاله وجیهه که بی نهایت خوشحال شدم هر چند کم موندن پیشمون اما خیلی بهم چسب...
3 مهر 1392

مثل اینکه خیار خیلی دوست داری ؟

آخه من از دست شما یه ذره چیکار کنم؟ قبلنا میگفتم بزار مامان بشم برای نی نی م گیتار میزنم نی نی م خوش حافظه بشه ورزش میکنم که هم دوران بارداریم و هم زایمان راحتی داشته باشم همش میرم بیرون براش لباسای خوشکل میخرم برای اتاقش اینو درست میکنم اونو درست میکنم هر ماه 3 نفری کلی عکسای خوشکل خوشکل میگیرم مامان جون هرچی من بافتم که تو رشته کردی این جه وضعشه برا من درست کردی؟ کلاس گیتار که نمی رم اگه هم برم  که شرمنده استاد بی تمرین میرم ورزشم  که شده از تخت بیام پاین برم توالت باز بیام سر جام بازارم که از دست سر گیجه ها نمی تونم برم عکس هم که اینقدر تو این چند وقته از ریخت و صورت افتادم که جلوی آینه نمی رم   چی...
26 شهريور 1392

اولین دیدار

دیشب  یه  کم دلواپس  شدم دلواپس اینکه نکنه کنجد کوچولوم قهر کنه باهام نکنه نکنه نکنه بابایی هم که حال پریشون منو دید  بعد تماس با چند تا دکتر  تصمیم گرفتیم بریم سریع بیمارستان و یه چکاب البته ته دلم آروم بود  رفتیم و چکاب  به اولین دیدار منو تو ختم به خیر شد اولین سونو در هفته 6 و 4 روزگی وقتی دکتر گفت جنین زنده  قلبشم میزنه نمی دونی چه حالی شدم  دکتر هم صدای دستگاهو زیاد کرد تا صدای قلبتو که تند تن میزد  و بشنوم لذت بخش ترین لحظه بود  دوست داشتم یکی از اون دستگاها میداشتم همش صدای قلبتو میشنیدم بعد دکتر گفت باید استراحت کنی تا لک بی نیت بر طرف بشه و داروی تقویتی ...
25 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین حس می باشد