، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

بهترین حس

هفته گذشته

1392/7/3 18:50
نویسنده : fafa
341 بازدید
اشتراک گذاری

فدای اون قد  و قواره 1 سانتیت بشم من

این روزا حسابی داریم به همه زحمت میدیم

به مامان بزرگ(مامان بابایی) که بنده خدا داره برام غذا درست میکنه و میفرسته 

به بابایی که حسابی داره سنگ تموم میزاره و نمی زاره هیچ جوری ضعفهامو احساس کنم

به خاله ها و عمه ها که هر روز با تماس هاشون جویای احوالم میشن

به زن عموی مهربونت که خیلی بی ریا و بی منت کارامو انجا م میده

هفته گذشته بعد از نهار بود که من بی نهایت حالم بد بود اما خاله فریده جون یه سورپرایز عالی بود که به خاطر تشکیل نشدن کلاسهاش اومد چند روزی اینجا  و منو حسابی خوشحال کرد همینطور اومدن مامان بزرگ و خاله وجیهه که بی نهایت خوشحال شدم هر چند کم موندن پیشمون اما خیلی بهم چسبید

متاسفانه یه شب که با خاله وجیه رفتیم واسه نی نی شون یه کم سیسمونی بخریم من دوباره کمی به خونریزی افتادم که باز هم تو دلم آشوب شدآخه دکتر بهم گفته استراحت مطلق اما من حرفشو گوش نداد م و رفتیم بازار و بعدم که اینجوری شد

2 روز اینجوری بودم روز دومم با منشی دکترم تماس گرفتم و جریانو گفتم  و با وجود اینکه تاریخ معاینه رو از 13 مهر به 8 مهر موکول کرده بودن استرس و نگرانی منواز پشت تلفن فهمید و گفت همین امشب ساعت 8 بیا و من کلی خوشحال شدم

خوشبختانه خانوم دکتر بسیار مهربون و خانوم بودن که من بلافاصله تشکیل پرونده دادم و بعد یه سری کنترل ها برام تکرار سونو و یه آزمایش کلی نوشت دکتر منو اول ترسوند و گفت این مورد شما اصلا طبیعی نیست و باید زدتر مراجعه میکردی خدای نکرده اگه..... اونوقت میخواستی چیکار کنیگریهو یه سری دارو های ضد سقط و ویتامین های گنده گنده که از خوردنشون وحشت دارم دادنیشخندآخه وزنم از 51 شده بود 47 اما دکتر نگزان اینا نبود نگران سلامتی شما بود و اینکه بفهمه دلیل خونریزیم چیه بسیار خانوم دقیقی بودن و ما لذت بردیمفرشته

مامان بزرگ و خاله ها جمعه رفتن و من خیلی دلم گرفت باز حالم بد شد باز بالا آوردنا و تهوع ها به اوج رسید و این با عث میشه انرژیم بشه صفر

دکتر برای 1 مهر برام سونو و آزمایش داد که خدارو هزار مرتبه شکر سونو خوب بود اما همون مقدار کم هموراژی وجود داشت اما کمتر از قبل  ضربان قلبت منظم بود اندازت با سن بادراری مناسب بود ساک حاملگی منظم و حتی از سونوی قبلی بالا تر رفته بودی و جای خیلی خوب دل مامانی نشسته بودی و محکم منو گرفته بودی دکتر سونو گراف گفت اگه الان مواظب خودم نباشم و استراحت نکنم  تا ماههای آخر این مشکل رو دارم اما گفت چون ضربان جنین منظمه خیلی خوبه قلب

خدارو هزار بار شکر میکنم چون تحمل هیچ اتفاق بدی رو ندارم حرف دکتر رو هم گوش میدم و فقط توالت تا توالت از جام بلند میشمنیشخند

اینم دومین دیدار منو شما

فدای اون قد و بالات مادرخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

فندق
3 مهر 92 12:28
فدای اون قد وبالاش....


خدا نکنه عزیزم قربونت برم
فندق
3 مهر 92 12:29
ثامن الئمه
مامان ماهان
3 مهر 92 16:34
عسيس دل خاله فداي قد وبالات بشم من


عزیزمی ممنونم گلم خدا سالم و سلامت برای گل پسرت نگهت داره
مامان سعیده
4 مهر 92 10:36
وای مامان فافا
منم از این نگرانم که نی نی اصلا اذیت نمی کنه
فقط یکم زود خسته میشم و گاهی یه حالت تهوع خیلی خیلی گذرا


این که نگرانی نداره
میتونی به بهترین شکل از دوران بارداریت لذت ببری
نه مثل من که هیچ انرژِ برام نمی مونه
مامان ماهان
5 مهر 92 0:15

خاله جون همين جوري برات ذوق كردم


فدای ذوق کردنت عزیززززززززززززززززم
شیما
5 مهر 92 0:16
ای جوووووووووووووووووون دلم عزیزم کوچمولوووووووووووووووووو


یه ذرس همش اینقد وروجکه
مامان ماهان
5 مهر 92 0:18
راستي هستي جونم اون تو خوش ميگذره خاله مواظب خودت باش خاله بشو يه دختر ناز بعد شم 7ماه ونيم ديگه بيا پيشمون


هستی؟
مامان ماهان
5 مهر 92 23:46
اييييييييي خدا كنه خاله بميره
داشتم براي هستي يادگاري مينوشتم قاط زدم
حالا كجاش خنده دار شد اگه اقا پسر باشه پوست از كله من يكي مي كنده بد جور


ایشالا دختر باش بگه این خاله سونو گرافی سر خودش از همه قوی تر بوده
مامان ماهان
5 مهر 92 23:49
بازم خاله بـــــــــميره ناز گلم
اخه فدااااااااات شم اين ماهي حواس برام نذاشته


خدا نکنهههه
مامان ماهان
5 مهر 92 23:58
وقتي برا همسري تعريف كردم تا يه ساعتسوژه اداره جور شد فقط فردووسي ميمونه فردا 8صبح


بازم که سوتی دادی
انسیه
6 مهر 92 16:34
ددا دودی دودا دیدییی
میگه سلام خاله منم یه نی نیه کوچولوام میخوام با نی نیت دوست شم


ای جونم فداش بشمم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین حس می باشد