سیسمونی 4
سیسمونی 4 پسرک مهربونم ببخشید که مامان بی نظمی شدم و نتونستم برات عکسهای سیسمونیت رو قبل تولدت آپ کنم
تعدادشون زیاد بود و باید دونه دونه حجمشونو کم میکردم
متاسفانه نمی دونم چرا بیشتر عکسها رو حالا که نگاه میکنم تار گرفته شدن
عکس لباسها و اتاقت رو با هم تو یه پست میزارم
باقی تصاویر رو توی ادامه مطلب میزارم
این دوتا سر همی رو برات گزاشتم تو ساک بیمارستان که تنت کنن اما برات قدشون کوچیک بود ماشالله قدت بلند بود و این جوجه داره که اصلا اندازت نبود اونی که گوزن داره برات بهتر بود قدش و تنت کردیم
اینو خاله وجیهه داد اولین هدیه شما بود
اینو عمه بابا از مکه مخصوص شما آوردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
انشاا.. همیشه به خوشی وسلامتی استفاده کنه
راستی زیارتم قبول
ماشاا.. پوریا جون خیلی بزرگ شده 
من به خاهرم میگفتم از این تابلو ها که طرح های فرفری داره دیدی؟
که البته مثل من عذرت موجهه
قدم آقا پوریا مبارک باشه...
الهی چه نازه.... چرا بینیش رو مسخره کنیم آخه؟ پسر منم موقع زایمان خیلی اذیت شد و دماغش هم ورم کرده بود و کبود شده بود ولی کم کم خوب شد.....
وای وسایلشو نگاه... مبارکت باشه خاله...
تو این مدت قرار شد خونوادۀ ما 4 نفره بشه اما....
2 اردیبهشت من سقط کردم بچه امو.... بچه ای که 14 روز پیش تو شکمم مرده بود....
خوشحالم که با اینکه تو اون من و تو تو یه روز درد کشیدیم ولی برای شما پر از شادی و خاطرات خوب بود...
مواظب خودت و پوریا جان باش...
