خجالت نامه
عزیز دلم بعد از دو هقته از خونه مامان بزرگ برگشتیم و حسابی یهمون خوش گذشت
بعد از چندروز هم میزبان خاله نجمه و خانواده شوهرش که از زاهدان اومدن شدیم و میهماندای تا سه هفته طول کشید.
در همین گیرودار خاله لیلا و مادر بزرگ هم به جمع میهمانها پیوستند
. به همین خاطر نه وقت کردم پست قبلی رو کامل کنم و نه شیرین کاری هاتو
بنویسم ینی باور کن الان نمیدونم لپ تاپ و دوربین کجاست.نی نی سایت هم که قربونش برم با سایز عکسای گوشی من حتی وقتی کم هم میکنم مشکل داره و اپلود نمیکنه خلاصه همین باهث میشه رغبتی به گزاشتن پست نداشته یاشم .شرمنده دوستای مهربونم که چند وقته نتونستم احوال خودشون و جوجه هاشونو بپرسم امشب تصمیم گرفتم تمام اتفاقات رو به روز ثبت کنم نهایتا عکسها رو بعدا میزارم که خجالت زده گل پسرم و دوستای نازنینم نشم
دوستتون داریم مامان فائزه و پوریا