یه مامان عصبانی
امروز من همش لحظه شماری میکردم برای رفتن به سونو اونم از نوع سه بعدی که آخ جوون شمارو واضح تر میبینم دایی حسن دیشب تشریف آوردن خونه ما چون کاری براشون پیش اومده بود و امروز هم اینجا بودن ساعتای 4 بابایی با دایی رفتن بیرون بابا رفت سر کار دایی هم ماشین مارو گرفت و رفت دنبال کارش ساعت 7 شد دایی اومد و گفت با هم بریم دکتر و بعد بریم خونه خاله صدیقه خلاصه رفتیم و وارد مطب که شدیم خانوم منشی تا دفترجه رو دید گفت وااااااااای ما سه بعدی داریم ولی این سه بعدی داپلر هست چرا به من پشت تلفن نگفتین دکتر چی نوشته حرصم گرفت مثه چی پاچشو گرفتم گفتم خانوم محترم تو باید میپرسیدی من چه سواد پزشکی دارم که بفهمم دکترم چی نوشته (واقعا چه توقعی داشت؟) شما که حضوری همه رو پذیرش میکنی میگفتی پاشم خیر سرم بیام که حالا بعد یه هفته اینجوری نشه من باز باید برم بگم دکترم تاریخ سونو رو بندازه واسه یه هفته دیگه تا بتونم از سونو گرافی نوبت بگیرم کلی هم بهش اخم و تخم کردم و عصبانی دفتر چمو گرفتم و اومدم بیرون و فوشش میدادم فوشای بد بد
خیلی حرص خوردم امشب خیلیییییییییییییییییییی خلاصه زنگ زدم به دوستم و اونم گفت برم فردا ساعت 3 و نیم پیش دکتر هاشمی عطار همونی که ان تی رو برام انجام داده برم از منشیش خواهش کنم و التماس و این حرفا که برام انجام بده آخه دکتر هاشمی وقتایی که زود وقت میده برا 1 هفته بعده
خاله وجیهه هم دکتر ذبیحی رو پیشنهاد کرد تماس گرفتم منشیش گفتت فردا 10 صبح بیا ببینم داپلر انجام میدیم یا نه اون همه راه و باید با تردید شدن یا نشد برم
داپلر لعنتی
اصلا نمی دونم چی هستی ولی این رسمش نیست
خوبه یکی تورو اینقد اذیت کنـــــــــــــه
مامان جون من که میدونم تو سالمی و برات هیچ مشکلی پیش نیومده و نخواهد اومد وولی نمی تونم بیخیال باشم و نرم خدای نکرده زبونم لال اگه یه مشکل کوچولو هم باشه بعد هیج وقت خودمو نمی بخشم
بنابر این فردا ماامان فائزه کفش آهنی پاش میکنه و با همین شیکم قلمبش پا میشه میره دنبال یه سونوگرافی خوب که کارمو انجام بدن
خدایا با این وضع و روزم که رانندگی برام خیلی سخت شده با این خیابونای شلوغ دم عید با این دود و دم با این سرما یه کم باهام راه بیا فردا یه جای پارک مشتی هر جا لازم داشتم نصیبم کن