مامان تنبل-23 هفته و 3 روز
حدودا دو هفته پیش که خاله لیلا اومده بود اینجا و چند روزی پیشم بود و حسابی برام سنگ تموم گزاشت یه کم کلیم دوباره دردر گرفت و مجبور شدم رفتم دکتر - سونو نوشت و این سونوی کلیه باعث و بانی اولین دیدار بابا جونت با شما بود - دکتر بعد برسی کلیه هام گفت هنوز کلیه هات ورم دارن و دردی که داشتم به خاطر ورم و سوند هستش خلاصه از اونجایی که این دکتر صابری فر خیلی شوخ و مهربون و حاذق هستن گفتم آقای دکتر میشه پسرم و برای اولین بار به باباش نشون بدین میشه ضربان قلبشو زیاد کنید باباش بشنوه - بابایی که فکر نمیکرد دکتر این کارو انجام بده (چون سونو فقط مال کلیه بود) وقتی دکتر با لبخند گفت بله حتما بابا با چنان شوقی از جاش بلند شد و خیره شد به مانیتور و حیرت زده نگات میکرد که کلی خندم گرفته بود بهش وقتی ضربان قلبت و میشنید گفت الله و اکبر خدایا شکرت باورم نمیشه این صدای قلب بچه من باشه- مانیتور روبه روی من خاموش بود و من اون روز شما رو ندیدم اما کل مسیر سونوگرافی تا خونه رو بابایی هی میگفت وای ستون فقراتش و دیدم وای دنده هاش دیده میشد وای سرش وای پاش و هی میگفت دلت بسوزه من پسرم و دیدم تو ندیدیش و تا شب هر وقت یادش میوفتاد میگفت و ذوق میکرد.
پس اولین دیدار شما و بابایی14 دی ماه 1392 بود
روز بعدم سونو رو بردیم پیش دکتر و گفت دخترم خیلی باید مواظب باشی که خدای نکرده به مشکل نخوری که مجبور بشیم قبل زایمان دستگاه رو در بیاریم چون اگه اینجوری بشه امکانش هست دوباره درد بیاد سراغت دکتر گفت هر ماه یا هر 20 رو ز یه آزمایش ادرار انجام بدم که در صورت وجود عفونت ادرار باید دستگاه رو در بیارن چون دکتر گفت تا زایمانت زمان زیادی مونده و این دستگاه یه شیء خارجی که وارد بدنت شده شاید عفونت کنه و خوب نیست بعدم گفت مایعات زیاد بخورم نمک اصلا نخورم و به پهلوی چپ بخوابم و آزمایش ادرار هم زود زود انجام بدم
عزیز دلم این شبا و روزا خواب برام یه رویا شده به پهلوی راست که نمی تونم بخوابم چون دکتر گفته - به پشت هم که دیگه خوابیدن سخته برام و کلا وقتی به پشت میخوابم فکر میکنم میخوای با لگدات بهم بفهمونی که جاتو تنگ کردم میمونه پهلوی چپ که حسابی سمت چپ بدنم درد میکنه گوشم همش درد میکنه و قربونت بشم کلا وقتی حس میکنی من میخوام بخوابم دهنمو سرویس میکنی از بس وول میخوری و لگد میزنی مثل خودمی از جای تنگ و کوچیک خوشت نمیاد دوست داری زودتر از اونجا بیای بیرون- ** همین الان به نشونه تاید این حرفم با لگدت لایک کردی
عزیز دلم
دوست داشتم سنگ تموم بزارم برات تو این دوران اما هر چی برنامه ریزی میکنیم باز یه اتفاقی میوفته
و همه برنامه هامون خراب میشه دوست داشتم هر روز برات بنویسم دوست داشتم هر هفته عکس بگیرم و تاریخ هفته ای که تو تو شیکمم هستی و بزارم تا بعد سیر تکامل تو و بزرگ شدن شیکم من و ببینی اما با اوون روالی که من میخوام پیش نرفتیم -
از خدا میخوام روزایی رو که پیش رو داریم برامون زیباتر و راحت تر و بی دردسر تر کنه
گرچه که خودش گفته:
هر آنچه خوبیست از من برای شماست و هر آنچه از بدی هاست از خود شماست