شش ماهه من
نیمه یه جونم نیم سالگیت مبارک
همیشه عاشق بچه های کوچولوی شش هفت ماهه بودم
و حالا شش ماهه ای از جنس بهار رو در آغوش دارم
داشتن این کوچولوی شیرین و بانمک جز بهترین سورپرايز ها از طرف خداوند ه
شیرین دوست داشتنی من این روز ها تلاش زیادی برای به دست اوزدن اشیایی که وقتی به حالت سینه خیزجلوش میراریم میکنه اما بیشتر اوقات این تلاش ها بی حاصله و شما هم تحمل این که به چیزی که میخوای نمیرسی رو نداری و شروع به جیغ و داد کردن میکنی .پاهاتو به جای اینکه به زمین فشار بدی روی هوا میگیری ودستاتم بالند میکنی حرکت بسیاااااار سخته اما تو خیلی با نمکوو خنده دار چند دقیقه به همون حالت میمونی .
پسرم برای خواسته هات باید تلاش کنی و به جلو حرکت کنی تا دستت به چیزی که هدفته برسه تا هلاوت رسیدن به هدفت رو بچشی
جیغ جیغو شدی و همه کارهات رو با جیغ پیش میبری خدا نکنه یه خواستت محل ندیم
چند وقته برات سوپ درست میکنم که خدارو شکر دوست داری
وقتی شیر میخوری و من هواسم بهت نیست زل میزنی بهم و ساکت نگام میکنی منم وقتی نگاهت میکنم میخندی و یه می می خوردنت ادامه میدی این حرکت طی شیر خوردن چند بار تکرار میشه یا یاد گرقتی انگشتت رو میاری جلوی دهنم تا من گاز بگیرم و تو همزمان با میک زدن کلی میخندی و ذوق میکنی
چند روزی بود تب میکردی که اولین بار بود چند مرتبه تکرار شد دکتر هم هر بار که رفتیم گفت ویروسیه برای همین واکسن شش ماهگی رو هنوز نزدم احتمال زیاد فردا خواهیم
حالا تو پا به هفت ماه گزاشتی پارسال مثل این روزها چقدر تنها و مریض بودم اما امسال تو هستی سالم و سلامت