5 ماهه شیرین من
تو شیرین ترین پنج ماهه دنیا هستی
وقتی خنده های دلنشینت غم از دل و خستگی از جانم می برد
دنیا برایم بهشت میشود
وقتی کلافگی هایت کلافه ام میکند نمیفهمم بهانه چه داری
دنیا برایم دخمه ای تاریک و غیر قابل تحمل میشود
حضور خوش رنگ تو به زندگی یک رنگ ما صفایی دگر بخشید
عاشقانه و بی بهانه و صادقانه دوستت داریم
ما بی ریا دوستت داریم
.....
پنج ماه از حضورت در این دنیا گذشت و وارد ماه ششم زندگیت شدی گل همیشه بهارم این روزها آقققو ها و بووو بووو ها و میییی مییی گفتن هایت ،آواز های صبح گاهیت زیباترین ترانه دنیاس خوش اخلاقی اول صبحت خواب الودگی را از چشمانم فراری میدهد و از شوق و ذوق برای شروع روز جدید لبریز میشوم
چند روز است با دست راست خیلی ماهرانه پای راستت را میگیری و پای چپت را تند تند با لا و پایین میبری .
رو روءک سواری میکنی اما زیاد دوستش نداری .
تصمیم دارم از اول شش ماه غذای کمکی رو شروع کنم مدتیه که شیر مخوری تهوع میگیرم همه میگن شیرکشت زیاده و باید غذای کمکی رو شروع کنم ولع خاصی وقتی غذا میخوریم داری و ملچ مولوچت غذا رو زهر جونمون میکنه
پس پیش به سوی حریرههههههه فرنییییی سوپ
الان مطب دکتر فرید هستیم و تو داری می می میخوری و لالاااااا کردی .اومدم برات یه مشاوره در باره غذا خور کردن شما بگیرم
اولین روز اولین پاییز زندگیت
1مهر93
------------------------------
دکترت گفت که حریره بادوم و تخم مرغ نمیتونی بخوری و با فرنی باید شروع کنیم و کم کم سوپ سبزیجات و اب گوشت
-----------------