، تا این لحظه: 10 سال و 13 روز سن داره

بهترین حس

مثل اینکه خیار خیلی دوست داری ؟

آخه من از دست شما یه ذره چیکار کنم؟ قبلنا میگفتم بزار مامان بشم برای نی نی م گیتار میزنم نی نی م خوش حافظه بشه ورزش میکنم که هم دوران بارداریم و هم زایمان راحتی داشته باشم همش میرم بیرون براش لباسای خوشکل میخرم برای اتاقش اینو درست میکنم اونو درست میکنم هر ماه 3 نفری کلی عکسای خوشکل خوشکل میگیرم مامان جون هرچی من بافتم که تو رشته کردی این جه وضعشه برا من درست کردی؟ کلاس گیتار که نمی رم اگه هم برم  که شرمنده استاد بی تمرین میرم ورزشم  که شده از تخت بیام پاین برم توالت باز بیام سر جام بازارم که از دست سر گیجه ها نمی تونم برم عکس هم که اینقدر تو این چند وقته از ریخت و صورت افتادم که جلوی آینه نمی رم   چی...
26 شهريور 1392

اولین دیدار

دیشب  یه  کم دلواپس  شدم دلواپس اینکه نکنه کنجد کوچولوم قهر کنه باهام نکنه نکنه نکنه بابایی هم که حال پریشون منو دید  بعد تماس با چند تا دکتر  تصمیم گرفتیم بریم سریع بیمارستان و یه چکاب البته ته دلم آروم بود  رفتیم و چکاب  به اولین دیدار منو تو ختم به خیر شد اولین سونو در هفته 6 و 4 روزگی وقتی دکتر گفت جنین زنده  قلبشم میزنه نمی دونی چه حالی شدم  دکتر هم صدای دستگاهو زیاد کرد تا صدای قلبتو که تند تن میزد  و بشنوم لذت بخش ترین لحظه بود  دوست داشتم یکی از اون دستگاها میداشتم همش صدای قلبتو میشنیدم بعد دکتر گفت باید استراحت کنی تا لک بی نیت بر طرف بشه و داروی تقویتی ...
25 شهريور 1392

کنجد

  این روزا هر کی میفهمه بهم اس میده: تبریک مامان فائزه مامان شدنت مبارک یعنی مامان شدی؟   و خودم هنوز درگیرم با حضم این واژه یعنی مامان شدم؟ تا دیروز سر خوش و فارغ از دنیا امروز درگیر شیرین ترین و سخت ترین حس دنیا   ----- کنجدم 13 مهر وقت دکتر دارم هنوز نرفتم سونو که ببینم چند وقته مهمون دلم شدی امروز یه کم حالم بد بود و کمی هم ترسیدم    
21 شهريور 1392

نازدونه

هنوز از شوق وجودت پاهام به زمین نرسیده حس میکنم چند روز پیش تو یه دنیای دیگه بودم دوست دارم بشینم یه گوشه و سعی کنم درک کنم و با ور کنم و بفهمم که هستی نازدونه پر از ناز من نیومده یه لشکر ناز کش داری   *نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه       نازی ناز کن که دلم پر از نیازه ...
18 شهريور 1392

باور

این آزمایشیه که مژه اومدن تو رو داد و اینم بی بی چکی هست که بابایی خرید چون هنوز باورش نمیشد که بابا شده 2 تا خط قرمز پرنگ به پرنگی مداد گلی هایی که موقع مشق نوشتن باهاش خط فاصله میزاشتیم مامان عاشقتیم و منتظرت     ...
17 شهريور 1392

بهترین حس-بهترین هدیه

من امروز یه هدیه خیلی باشکوه از خدای مهربون گرفتم حسی که به هیچ عنوان وصف نمیشه حسی که هر زنی دوست داره حسش کنه من امروز حس کردم حضور یک فرشته رو و به شوق دیدنش  لحظه هارو آب و جارو میکنم ------- صاحب امروز یه بانوی مهربونه که این هدیه رو مدیونشون هستم
16 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین حس می باشد