واکسن شش ماهگی
بلاخره بعد از 5 روز تاخیر واکسن شش ماهگیتو زدیم من اصولا ایام محرم میام خونه مادر بزرگ و واکسنتو اینجا زدیم چون شنیده بودم واکسن سختیه و اصولا همراه با تبه که همینطور هم شد شما حسابی تب کردی باز خدا رو شکر دست تنها نبودم اون روز کلا پای راستت رو جمع کرده بود ی و تکون نمیدادی الهی بمیرم جیگرم کباب میشد این صحنه رو میدیدم منم گزاشتمت توکریر که غلط نزنی چون به محض کوچک ترین تکون گریه می کردی کلا خواب بودی اون مواقعی هم که بیدار بودی نق نق میکردی و گیج بودی روز بعد همه چی به حالت عادی برگشت و شما شدی پوریای پر تحرک سابق پارسال تو این ایام حسابی بهم سخت گذشت از همه لحاظ جسمی روحی هیچ امیدی و انگیزه ای نداشتم رفتم به ارشیو وبلاگت و پست پارسا...
نویسنده :
fafa
20:11